سفارش تبلیغ
صبا ویژن






































تنها

 

 

 

love   عاشقانه 

 

موضوع: دل نوشته

 

خیلی سخته که بعد از چند سال تازه بفهمی دوست داشتنش دروغ بوده             

 

 خیلی سخته که وقتی میخوابی طعم واقعی مرگ را بچشی ولی صبح که

چشات را باز

 

 میکنی ببینی نمردی ویک روز دیگه راباید شروع بکنی ولی اون دیگه

پیشت نیست

 

 ولی انگار هر لحظه کنارت است ولی تو پیش اون بودی و هیچ وقت

ندیدت .

 

 اون دیگه نیست که تورا گریه بیندازه تا اون را بخندونی ولی اون یکی دیگه

را خوشحال کنه.                   

 

 

 

خیلی سخته بگه تو را دوستت دارم ولی تو را نمیخوام میگن باید با نامش زندگی

کرد ولی تا کی خوابش را ببینی

 

 ولی نا امید نشو اخه درد نا امیدی را نکشیده چون نا امیدی و تنهایی و

گریه تنها هدیه هایی بود که اون بهت

 

 داده ولی تو تمام زندگیت را بهش دادی خیلی سخته بهش دل ببندی دلت

را بشکونه تو هم میتونستی دلش را

 

 بشکونی ولی این کار را نکردی چو خیلی دستش

داشتی .                                                      

 

 

 

خیلی سخته که بزرگترین ارزوت مرگ باشه اما اون بتونه با یار جدیدش زندگی

کنه بعد کل ثروتت که

 

 عشقت بوده با کاخ آرزوهات را یک جا خراب کنه اون وقت زیر اوار بی مهری

و تنهایی از صبر و

 

 محبت دوست داشتن تا اخر عمرت زار زار گریه کنی خیلی سخته از ترس

این که مردم بهت نخندن وفکر

 

 نکنن که دیوونه ای نتونی درد ودلت را به کسی بگی .                                                 

 

 

 

خیلی سخته که ارزوت کسی باشه که واسش هیچ اهمیتی براش نداشتی حالا

دیگه ارزوی نبودنت را

 

میکنه.                                     

 

 خیلی سخته که وقتی یادت میاد که باشنیدن اسمش اونقدر خوشحال میشدی

که دوست داشتی داد بزنی ولی

 

 حالا با دیدنش چیزی جز درد وعذاب نصیبت نمیشه چون اون واسه تو

نیست.                          

 

 

 

خیلی سخته بعد از چند وقت که میبینیش اشک تو چشات حلقه بزنه ولی

اشکات واسه خودت مهم باشن.                                                   

 

خیلی سخته جرات هر کاری را داشته باشی به امید این که کوه پشتته ولی

وقتی برگردی پشتت را نگاه کنی

 

 ببینی یک عمر پشتت به دره بوده حالا اون عشقش یک نفر دیگه است

اصلا تو واسش مهم نیستی  اصلا رسم

 

 قایم موشک زمونه اینه که تو چشم میگذاری و من قایم میشدم اما تو

یکی دیگه را پیدا میکنی خدایا همه این کار ها را تو کردی به هر کی دل

دادم تو دلم را شکستی هر جا لونه ساختم خرابش کردی هر جا با دیدن

کسی دلم آرامش میگرفت تو اضطراب را تو دلم انداختی نمیدونم شاید این

کارها را کردی که به غیر از خودت به کس دیگری دل نبندم به کسی امید

نداشته باشم پس حالا که همه امیدم به تواست.                        

 

 

کمکم کن                                                کمکم کن

 

 

 

(عشق بزرگترین دروغ دنیا)

 

 

نویسنده :محمد امین محمد علیزاده

 

 

 

 

 

نوجوان




 


نوشته شده در جمعه 90/1/5ساعت 9:15 عصر توسط علیزاده نظرات ( ) |

 

 

کاش می دانست نیلوفر …

 

 

 


برایش سرو تنها همچنان

 

 دست دعا بر آسمان و هم نوا با باد می خواند

 


تو ای نیلوفر زیبا کجایی

 

بزیر افکنده سر شاید ببیند

 

باز نیلوفر در آغوشش کشیده

 

باز پیچیده به بالایشبه گوشش نغمه های عاشقانه

 

باز می خواند

 

به شیپوری گل زیبای آبی

 

از سر شب تا سپیده

 

 نمی آید

 

نمی خواند

 

سکوت شب چه دلگیر

 

برای سرو تنها

 

ببین نیلوفر زیبا تو آنجا جای پایت

 

قطره ی اشکی چکیده

 

 


نوشته شده در جمعه 90/1/5ساعت 9:8 عصر توسط علیزاده نظرات ( ) |

چرا آدما هر وقت که باید بفهمن نمی فهمن و هر وقت که نباید بفهمن همه چی رو میفهمن ؟

چرا آدما ترجیح می دن بر علیه تو باشن تا اینکه باهات باشن ؟

چرا ترجیح می دن شکست بخوری تا اینکه پیروز شی ؟

چرا فکر می کنن ضد تو بودن ، تویی که همیشه همراهشون بودی هنره ؟

چرا برای یک بار هم که شده با هم بودن و تجربه نمی کنن ، شاید بهتر باشه ؟

چرا دوست داشتن رو با نفرت و بی توجهی پاسخ می دن ؟

چرا خرد شدن تو رو به ایستادن و جنگیدنت ترجیح می دن ؟

چرا ناراحتیت براشون بهتر از خوشحالیته ؟

چرا کسی جواب عشقت رو به درستی نمی ده ؟


نوشته شده در شنبه 89/11/16ساعت 9:6 عصر توسط علیزاده نظرات ( ) |

A friend is someone who knows
the song in your heart
and can sing it back to you
when you have forgotten
the words.;

--  Unknown

یه دوست، فردی هست که آهنگ قلبت رو می دونه

و می تونه وقتی تو کلمات رو فراموش می کنی

اونا رو واسه ات بخونه.

 

Don"t
walk in front of me,
I may not follow.
Don"t walk behind me,
I may not lead.
Walk beside me and
be my friend.
-- Albert Camus

جلوی من قدم بر ندار،

شاید نتونم دنبالت بیام.

پشت سرم راه نرو،

شاید نتونم رهرو خوبی باشم.

کنارم راه بیا و دوستم باش.

 

A real friend
is one who walks in
when the rest
of the world walks out.


یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد

که تموم دنیا از پیشت رفتن.

 

 

Friendship is one mind
in two bodies.

--  Mencius


دوستی یعنی یک روح در دو بدن


نوشته شده در شنبه 89/11/16ساعت 9:6 عصر توسط علیزاده نظرات ( ) |

نیستی.... حالم خرابه

توروبا....یکی دیگه دیدم

داغون شدم مردم

ولی باز تورو بخشیدم

نیستی دلشوره دارم

می بینم تورو تو چشماش

این تقدیر بی رحمه با قلبم

عشق من برو نزار تنهام

 

نیستی حال من خرابه

نیستی دستام سرد سرد

چشمام تو رو با اون دید

ودلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه

داره بغضمو میشکنه

من مردم و دستای تو قاتل منه

 

رفتی هز این آغوش چه راحت

وباز منم تنها و خاموش چراغم

چه بی اعتنا رفتی

نفهمیدم حس من واسه کی تفریحه

توکه میدونستی وجود تو ترک درداست

تو میدونستی نبود تو مرگ فرداست

ولی آروم آروم زیر بارون داغون

قدم میزنم و تو هم شادی با اون یارو

سراپاگوش بودم وقتی که تو داشتی حرفی

حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی

باشه منم میزارم رگ این گردن

که رفتم و دیگه پیشت برنمیگردم

ولی روزی رو میبینم که یارت سیره

از تو و با یکی دیگه از کنارت میره

به هر دستی که بدی میگیری از همون دست

این نفرین من نیست بازیه زمونست

اون میخواد که دل تو با حرفاش خام شه

صبر کن بزار یه کمی یخاش آب شه

وقتی میفهمی چه کسی پشت رو بنده

که به احساست بزنه یه مشت کوبنده

 

نیستی حال من خرابه

نیستی دستام سرد سرد

چشمام تو رو با اون دید

ودلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه

داره بغضمو میشکنه

من مردم و دستای تو قاتل منه

چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم

کاش لااقل بودی میدادی یه خط جوابم

تو که هی میگفتی تا ته خط باهام هستی

چرا رفتی و با درد دست و پاهامو بستی

چرا؟ها؟ به خدا تا به من حرفی نزنی

نمیرم تو چرا واقعا رفتی

لااقل یه چیزی بگو بگو دوست نداشتم

بگو از خدام بود که تو شب و روزات نباشم

یعنی قصدت از اول این بود که با من نمونی

حرف بزن او که اینقدر نامرد نبودی

چی میگم اون دیگه نیست پیشم

چشم تو این امتحانم بیست میشم

ولی چرا از سنگه قلبا در این شهر تاریک

اسیر کابوسم تو یلدا ترین شب تاریخ

کابوسی که نفسو تو سینه حبس میکنه

و میبینم یکی دیگه تنتو لمس میکنه

داره تنم میلرزه

واسه ادامه ی خواب حتی قلم میترسه

ختم کلام رفتی از این آغوش چه راحت

و باز منم تنها و خاموش چراغم

 

نیستی حال من خرابه

نیستی دستام سرد سرد

چشمام تو رو با اون دید

ودلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه

داره بغضمو میشکنه

من مردم و دستای تو قاتل منه


نوشته شده در شنبه 89/11/16ساعت 9:6 عصر توسط علیزاده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin