وقتی دستمو گرفتی وقتی نم نم راه رفتنت رو زمین خاکی قلبم رو احساس کردم
وقتی چشمات عاشقانه نگاهم کردن
وقتی باد محبتت وزیدن گرفت
وقتی گل عشقت روییدن گرفت
وقتی عاشقم شدی....منم عاشقت شدم
و به سوی تقدیر عاشقانه وجود تو دویدم
.هیچ وقت باورت می شد که یه نفر اینقدر دوست داشته باشه؟
با ورت می شه تو همون شاهزاده با اسب سفیدی برای من؟
تو عشق منی......در شیار قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی
عشق من همان است که تو هر روز در آینه می بینی
باورت می شه با اومدنت قلبم تازه شد و دوباره پوست انداخت؟
قلبم تیکه تیکه بودو تو اونو از نو ساختی.چقدر تو خوبی
آخ !مگه می شه به طعم لطیف این عشق صادقانه شک کرد؟
مگه می شه قلب پر حرارت تو رو ندید؟
مگه می شه گرمای دستات رو حس نکرد؟
مگه می شه چشمات و دیدو گفت این عشق دروغ؟
باورت دارم چون عاشقتم....بخدا عاشقتم
نوشته شده در شنبه 89/11/16ساعت
9:6 عصر توسط علیزاده
نظرات ( ) |